۱۴۰۰/۸/۲۵   4:44  ویزیٹ:3137     شبهات و پاسخ ها


شفاعت چيست که شما بدان معتقديد ؟

 



"بسم الله الرحمن الرحیم"
شفاعت چيست که شما بدان معتقديد ؟
پاسخ : شفاعت ، يکي از اصول مسلم اسلام است که همه طوايف و فرق اسلامي به پيروي از آيات قرآن و روايات ، آن را پذيرفته اند . هر چند در نتيجه شفاعت با هم اختلاف نظر دارند . حقيقت شفاعت اين است که انسان گرامي که در نزد خداوند از قرب و مقامي برخوردار است ، از خداي متعال خواهان بخشودگي گناهان و يا ارتقاع درجه انساني ديگر گردد .
رسول گرامي فرمود :
"اُعْطِيْتُ خَمْساً . . . وَاُعْطِيْتُ الشَّفاعَةَ فَادّخَرْتُها لاُمَّتِي  . ( 1 )"
ـ پنج چيز به من ارزاني شد . . . و شفاعت به من عطا شد ، پس آن را براي امت خود ذخيره نمودم .
محدوديت شفاعت
از ديدگاه قرآن ، شفاعتِ مطلق و بدون قيد و شرط مردود است . شفاعت در صورتي مؤثر مي گردد که :
* اولاً : شفيع از جانب خدا در شفاع مأذون باشد . تنها گروهي مي توانند شفاعت نمايند که علاوه بر قرب معنوي به خدا ، از جانب وي مأذون باشند . قرآن مجيد در اين مورد مي فرمايد :
"لايَمْلِکُوْنَ الشّفاعَةَ إلاّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الْرَّحْمنِ عَهْداً" (2)
ـ مالک شفاعت نيست مگر کسي که نزد خداي رحمان ، عهد دريافته باشد .
و در جاي ديگر مي فرمايد :
"يَوْمَئِذ لاتَنْفَعُ الشّفاعَةُ إلاّ مَنْ أذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلاً "(3)
در روز رستاخيز ، شفاعت کسي درباره ديگران سود نمي بخشد ، مگر کسي که خدا به او اذن دهد و به گفتار وي راضي گردد
* ثانياً : شخص مورد شفاعت نيز بايد لياقت فيض الهي را از طريق شفيع پيدا کند ؛ يعني رابطه ايماني او با خدا و پيوند روحي وي با شفيع ، گسسته نشود ، بنابراين کافران که رابطه ايماني با خداوند ندارند و برخي از مسلمانان گناهکار ؛ مانند گروه بي نماز و
آدم کش که فاقد پيوند روحي با شفيع هستند ، مورد شفاعت قرار نمي گيرند .
قرآن در مورد افراد بي نماز و منکران روز رستاخيز مي فرمايد :
"فَما تَنْفَعهُمْ شَفاعَةٌ الشّافِعِيْنَ " (4)
پس شفاعت شفيعان ، به آنان سودي نمي بخشد .
و درباره ستمگران مي فرمايد :
" ما للظّالِميِنَ مِنْ حَميم وَلا شَفِيع يُطاعُ " (5)
براي ستمگران هيچ خويشي و شفيعي ، که شفاعت وي پذيرفته شود ، نخواهد بود .
فلسفه شفاعت
شفاعت ، بسان توبه ، روزنه اميدي است براي کساني که مي توانند در نيمه راه ضلالت و معصيت ، گناهان خويش را ترک کنند و از آن پس ، باقيمانده عمر خود را در طاعت خدا سپري نمايند ؛ زيرا انسان گناهکار هرگاه احساس کند که در شرايط محدودي ( نه در هر شرايطي ) مي تواند به شفاعت شفيع ، نايل گردد ، سعي مي کند که اين حد را حفظ نمايد و گام فراتر ننهد .
نتيجه شفاعت
مفسران در نتيجه شفاعت ، که آيا بخشودگي گناهان است و يا ارتقاء درجه ، اختلاف نظر دارند ولي با توجه به فرموده پيامبر گرامي که : « شفاعت من ، براي مرتکبان گناهان کبيره است » نظر نخست ، روشن تر مي گردد .
"إنَّ شَفاعَتِي يَومَ الْقيامَةِ لاهْلِ الْکَبائِر مِنْ اُمَّتي "(6)
ـ شفاعت من در روز رستاخيز ، از آن کساني از امت من است که مرتکب گناهان کبيره شده اند .
آيا درخواست شفاعت از شفيعان واقعي ، شرک است ؟
در توضيح سؤال گفته مي شود ، شفاعت حق مخصوص خدا است چنانکه قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد :
" قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَميعاً "(7)
ـ بگو براي خداست حق شفاعت .
بنابراين ، درخواست شفاعت از غيرخدا ، درخواست حقّ مطلقِ خدا از بنده اوست و چنين درخواستي درحقيقت ، پرستش غير خداست و با « توحيد در عبادت » ، سازگار نيست .
پاسخ : مقصود از « شرک » در اينجا ، شرک در ذات يا خالقيت ويا شرک در تدبير نيست ، طبعاً منظور شرک در عبادت و پرستش او است .
روشن است که تبيين اين مسأله ، به تفسير دقيق عبادت و پرستش بستگي دارد و همگي مي دانيم که تفسير معناي عبادت ، در اختيار ما قرار داده نشده است تا هر خضوعي را براي مخلوقي و هر درخواستي را از بنده اي عبادت بدانيم .
بنابر تصريح قرآن مجيد ، فرشتگان بر آدم سجده کردند .
"فَإذا سَوَّيْتُهُ وَنَفختُ فِيْهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُواْ لَهُ ساجِدِيْنَ فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ"(8)
ـ پس آنگاه که او را به خلقت کامل بياراستم ، و از روح خود در وي دميدم ، پس بر او به سجده درافتيد ، که همه سجده نمودند .
در عين حال ، اين سجده گرچه به فرمان خدا بود ، ليکن از نظر ماهيت ، عبادت آدم نبود ، وگرنه خدا به آن فرمان نمي داد
همچنين مي دانيم فرزندان يعقوب و حتي خود آن حضرت ، بر يوسف سجده نمودند .
"وَرَفَعَ أبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَخَرُّوْا لَهُ سُجَّداً" (9)
ـ و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و آنان بر او سجده کردند .
اگر چنين خضوعي پرستش يوسف بود ، نه حضرتِ يعقوب پيامبر که از مقام عصمت برخوردار است انجام مي داد و نه به اين کارِ فرزندان خود راضي بود . در عين حال که هيچ خضوعي بالاتر از سجده نيست .
بر اين اساس ، بايد مفهوم خضوع و يا درخواست از غير را از معناي پرستش جدا سازيم . حقيقت پرستش آن است که انسان ، موجودي را خدا بينديشد و در برابر او به پرستش برخيزد و يا پديده اي را مخلوق خدا بداند وليکن تصور کند که کارهاي خدايي از قبيل تدبير جهان و غفران ذنوب به وي تفويض گرديده است . اما اگر خضوع ما در برابر کسي ، آنگونه باشد که او را نه خدا بدانيم و نه بينديشيم که کارهاي خدايي به وي واگذار گرديده است ، چنين خضوعي ، جز احترام وي بسان تکريم فرشتگان در برابر آدم و احترام فرزندان يعقوب در مقابل يوسف ، بيش نخواهد بود .
در مورد سؤال نيز بايد گفت که هرگاه تصور کنيم حق شفاعت به شافعان راستين تفويض گرديده و آنان مي توانند بدون قيد و شرط ، شفاعت نمايند و مايه مغفرت گناهان گردند ، چنين اعتقادي ، موجب شرک خواهد بود ؛ زيرا کار خدا را از غير او درخواست نموده ايم ، اما هرگاه بينديشيم که گروهي از بندگان پاک خدا ، بدون اين که مالک مقام شفاعت شوند ، در يک چهارچوب معين ، اجازه شفاعت در مورد گناهکاران را دارند و مهمترين شرط همان اذن و رضايت خداوند است ، روشن است که درخواست چنين شفاعتي از بنده اي صالح ، ملازم با خدا دانستن او نيست ، همچنانکه مستلزم تفويض امور خدايي به او نمي باشد ، بلکه درخواست کاري است از کسي که کار ، شأن او است .
ما مي بينيم که در زمان حيات پيامبر ، گناهکاران براي درخواست مغفرت به حضور وي مي رسيدند و آن حضرت نيز به آنان ، نسبت شرک نمي داد .
در سنن ابن ماجه از پيامبر گرامي روايت مي کند که فرمود :
" أتدرون ما خيّرني ربّي اللّيلة ؟ قلنا الله و رسوله أعلم . قال فانّه خيرّني بين أن يدخل نصف امّتي الجنَّة و بين الشّفاعة فاخترت الشّفاعة ، قلنا يا رسول الله ادع الله أن يجعلنا من أهلها قال هي لکلّ مسلم" (10)
آيا مي دانيد که خدا امشب مرا بين چه چيزهايي مخير فرمود ؟ گفتيم خدا و پيامبر بهتر مي دانند . فرمود : او مرا مخير ساخت بين اين که نصف امت من وارد بهشت گردند و بين شفاعت ، پس شفاعت را اختيار نمودم . گفتيم اي پيامبر خدا ، از پروردگار خود بخواه که ما را شايسته شفاعت گرداند . فرمود : شفاعت ، براي هر مسلماني خواهد بود .
در اين حديث به روشني ، ياران پيامبر از خود او درخواست شفاعت مي کنند و مي گويند : " أدع الله . . . " .
قرآن کريم نيز مي فرمايد :
" ولَوْ انَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا الله واستَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوّاباً رَحيماً " (11)
و اگر آنان هنگامي که بر خود ستم کردند ، به سوي تو مي آمدند پس از خدا طلب مغفرت مي نمودند و پيامبر براي آنان استغفار مي کرد ، بدرستي خدا را توبه پذير و مهربان مي يافتند .
و در جاي ديگر به نقل از فرزندان يعقوب مي فرمايد :
" قالُوا يا أبانا اسْتَغْفِر لَنا ذُنُوبَنا اِنّا کُنّا خاطِئيْنَ " (12)
ـ گفتند : اي پدر ، از خدا بر تقصيرات ما طلب مغفرت کن که ما بر خطا بوديم .
و حضرت يعقوب هم به آنان وعده استغفار داد و هرگز آنان را به شرک متهم نساخت .
"قالَ سَوْفَ أسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبّيْ إنَّهُ هُوَ الْغَفورُ الرَّحِيْمُ"  (13)
ـ گفت به زودي از درگاه خدا ، براي شما مغفرت خواهم خواست ، همانا او آمرزنده و مهربان است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مسند احمد ، ج 1 ، ص 301 ؛ صحيح بخاري ، ج 1 ، ص 91 ، ط مصر .
2 مريم : 87
3 طه : 109
4مدّثّر : 48
5 مؤمن : 18
6 سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 583 ؛ مسند احمد ، ج 3 ، ص 213 ؛ سنن ابي داوود ، ج 2 ، ص 537 ؛ سنن ترمذي ، ج 4 ، ص 45 .
7 زمر : 44
8ـ ص : 73 ـ 72
9ـ يوسف : 100
10- سنن ابن ماجه ، ج 2 ، باب ذکر الشفاعه ، ص 586 .
11ـ نساء : 64
12ـ يوسف : 97
13ـ يوسف : 98
 
 
 

انتهای پیام