۱۴۰۰/۳/۵   9:11  ویزیٹ:4104     فرهنگی ، اعتقادی


جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (عليه السلام )

 


                    "بسم الله الرحمن الرحیم"
 
15 شوال
1. جنگ احد و شهادت حضرت حمزه (عليه السلام (
در سال 3 ه‍ در روز جنگ احد، حضرت حمزه سيد الشهداء و 69 نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند.
در اين جنگ مسلمانان هزار نفر بودند که به نوشته عده اى سيصد نفر در بين راه برگشتند، و براى جنگ 700 نفر باقى ماند. کفار 3000 نفر بودند و 2000 نفر و 4000 نفر و 5000 نفر هم گفته اند. تعداد کشته هاى کفار 22 يا 23 يا 28 نفر، و تعداد شهدا 70 نفر بود در اين روز دندان و پيشانى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را شکستند.
فداکارى هاى امير المؤ منين (عليه السلام ) در احد
در اين روز بر اثر فداکاريها و شجاعتهايى که امير المؤ منين (عليه السلام ) در دفاع از وجود شريف خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) و حفاظت از آن حضرت نشان داد جراحتهاى زيادى بر بدن مبارکش رسيد. اين در حالى بود که ديگران فرار کرده بودند، و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: يا على ، آيا مى شنوى که از آسمان تو را مدح مى کنند. يکى از ملائکه به نام رضوان مى گويد: لا سيف الا ذوالفقار و لافتى الا على . امير المؤ منين (عليه السلام ) مى فرمايد: از خوشحالى گريستم و خداوند سبحان را بر اين نعمت حمد کردم .
در اين جنگ پيروزى در ابتداء از آن مسلمانان بود، ولى مقدارى که به تعقيب دشمن رفتند و ميدان خالى شد، بازگشتند و مشغول جمع غنايم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نمودند و محل نگهبانى خود را رها کردند و مانند بقيه مشغول جمع غنايم شدند.
خالد بن وليد که از سر دسته هاى کفار در اين جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند
تعداد اندکى از نگهبانان دره که نرفته بودند شهيد شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند. فراريان کفار هم تا اين وضع را ديدند بازگشتند و حمله به مسلمين شدت گرفت . جراحتهاى فراوانى بر بدن مبارک پيامبر (صلى الله عليه و آله ) رسيد و شيطان فرياد بر آورد که محمد کشته شده است ! مسلمانان با شنيدن اين ندا فرار کردند، و فقط چند نفرى از وجود مبارک پيامبر (صلى الله عليه و آله ) محافظت مى کردند که عبارت بودند از امير المؤ منين (عليه السلام ) و ابودجانه که شهيد شد و زنى به نام نسيبه و انس بن نضر که تازه از مدينه رسيده بود.
بانويى به نام نسيبه در جنگ احد
در اين روز يکى از کسانى که جانفشانى کرد و فرار نکرد، بلکه مانع از فرار ديگران نيز شد، بانويى به نام نسيبه دختر کعب بن مازنيه بود و به او ام عماره مى گفتند. او با شوهر و دو پسر خود در جنگ احد شرکت داشتند. نسيبه مشک آبى به دوش داشت و سقايت لشکر اسلام را مى نمود. هنگامى که موقعيت را چنان ديد که مسلمين در حال فرار هستند، مشک را به کنارى انداخت و خود را پيش روى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) سپر کرد، به گونه اى که جراحات زيادى بر او وارد شد، که مداواى يکى از آنها تا يک سال بعد ادامه داشت .
اين زن فداکار دست به شمشير برد، و چنان ضربه اى بر ابن حميه که قصد کشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را داشت زد که او فرار کرد. عبد الله فرزند نسيبه خواست فرار کند که مانع او شد و او را تشويق به جنگ و دفاع پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نمود و او قبول کرد. پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به نسيبه فرمود: بارک الله عليک يا نسيبه . در اين حال پيامبر (صلى الله عليه و آله ) ديد يکى از مهاجرين فرار مى کند در حاليکه سپرش را به پشتش ‍ بسته است . آن حضرت فرمودند: ((اى صاحب سپر، سپرت را بيانداز و خودت به جهنم برو)). سپس آن حضرت به نسيبه فرمود: ((سپر او را بردار)). او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکين شد. در اين هنگام حضرت فرمود: ((مقام نسيبه از مقام فلان و فلان افضل است ، چه اينکه فرار کردندشهادت حضرت حمزه (عليه السلام)
در اين روز جناب حمزه بن عبد المطلب (عليه السلام ) به شهادت رسيد.
آن حضرت برادر رضاعى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بود، چون هر دو بزرگوار از زنى به نام ثويبه شير خورده بودند.
آن حضرت مردى شجاع و با هيبت بود و در اين جنگ به دست وحشى و به دستور هند همسر ابوسفيان کشته شد. هند به خاطر کشته شدن پدر و برادر و عمويش در جنگ بدر، ابتدا قصد نبش قبر مادر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را داشت ، ولى کفار قريش از ترس نبش قبور امواتشان مانع شدند. اين بود که او وحشى را با وعده هايى به کشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) يا على مرتضى (عليه السلام ) و يا حمزه تحريک کرد. وحشى گفت : ((از کشتن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و پسر عمويش على (عليه السلام ) عاجزم ، ولى براى کشتن حمزه کمين مى کنم )).
او در ميدان جنگ با نيزه اى بر سينه و يا شکم مبارک آن حضرت زد و آن حضرت را شهيد کرد. وقتى خبر به هند دادند، آن خبيث دستور داد سينه آن حضرت را بشکافد و جگر مبارک آن حضرت را بيرون آورد. وقتى خواست به جگر حمزه دندان بزند دندانهاى نحسش کارگر نشد. همچنين هند با خنجرى گوشها، بينى و... آن حضرت را جدا کرد و به گردن انداخت .
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) هنگامى که حمزه را با آن وضع ديدند، گريستند و عباى مبارک را روى او کشيدند که خواهرش صفيه او را به آن حال نبيند و فرمودند: يا عم رسول الله و اسد الله و اسد رسوله ... يا فاعل الخيرات ، کاشف الکربات .... امير المؤ منين و فاطمه زهرا (عليها السلام ) و صفيه و ديگران بر آن حضرت گريستند.
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بر بدن مبارک او نماز خوانده و او را در احد دفن نمودند. بعد از چهل سال که معاويه خواست نهرى از احد عبود دهد با قبر حضرت حمزه برخورد نمود و سر بيلها به پاى حمزه رسيد و فورا خون جارى شد!
حضرت رضا (عليه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: ((بهترين برادران من على (عليه السلام ) و بهترين عموهاى من حمزه است .
 
منبع : تقویم شیعه عبد الحسین نیشابوری
 

انتهای پیام