۱۳۹۶/۱/۱۱   2:10  ویزیٹ:4767     ویژه کودکان و نوجوانان


داستانی از حضرت عیسی

 



روزی حضرت عیسی (ع) از راهی عبور میکرد . ابلهی با وی درگیر شد و سخنی پرسید . حضرت جوابش را داد ، اما آن شخص دوباره عربده کشی و نفرین میکرد، عیسی تحسین مینمود … عزیزی بدان جا رسید، گفت: ای روح الله، چرا هم زبان این ناکس شده ای و هر چه او بد دهانی میکند، شما لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا پیش می برد، شما مهر نثارش میکنی ؟! عیسی گفت: ای رفیق موافق! «کلّ اناء یترشّح بما فیه؛ از کوزه همانبیرون آید که در اوست». از او آن صفت ها کی میشنوی می آید و از من این صورت که مشاهده میکنی می آید. من از او در غضب نمی شوم , من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خُلق و خوی من عاقل می گردد .